کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

بخندیم با هم؟؟؟...!!!

یکی از همکلاسی های دوره دبستان رو دم دانشگاه دیدم،
داشتیم گپ می زدیم که دوتا دختر که ازشون بدم میومد
از در دانشگاه اومدن بیرون...
گفتم: اه..! باز این .... اومد!
گفت: اون خواهرمه!
...
سریع گفتم: نه! اون یکی!
گفت: اونم زنمه!!!
از اونی که روز ازل شانس پخش میکرده شخصاً متشکرم !

خدایا مخلصتم…….!
یه نگاه بنداز ببین کسی با برگ برنده ی ما
دلمه درست نکرده ؟؟؟؟

میدونین چرا مردا عینک آفتابی میزنن ؟

7% : بخاطر نور خورشید
23% : بخاطر اینکه ظاهر باحالی داشته باشن
70% : نمیخوان بقیه بدوونن دارن به کجا نگاه میکنن!!!

خیلی دوست دارم یکی بهم بگه: “قدر این روزاتونو بدونید”
بعد بزنم پس گردنش و بگم دقیقا کدوم روزا..؟
نشون بده با دست!

یه تبلیغ شامپو گلرنگ هست که پدره میگه :
تو خونه ما پسرم موهای نرم خوش حالتی داره،
دخترم موهای مواج زخیمی داره ،
خانومم موهای لخت و نرمی داره
و موهای خود
من هم خشک و زبر هست
اما همه ما با شامپو گلرنگ موهامون رو میشوریم
چون برای هر نوع مویی مناسبه
من خواستم از پشت همین تریبون
به این پدر زحمت کش بگم
هرچند این شامپوها خیلی خوب هستند
ولی شما با خانوم بچه ها یه روز برید
آزمایش ژنتیک بدی زیادم بد نیست ؛
والا این همه تنوع زیاد منطقی نیستا !!!!

اینجا ؛ همه ی نسل ها ؛ نسل سوخته هستند ...
فقط درصد
سوختگی فرق می کند و محــلّ سوختگی ...

عدم امنیت یعنی:
توی یه توالت باشی که
فاصله سنگ توالتش تا در بیش از 1 متر باشه ،
درش قفل نداشته باشه و به بیرون باز بشه..!!

هربار از بیرون میام بابام میپرسه کجا بودی،
منم هربار میگم: بیرون بودم.
بعدش دیگه هیچی نمی پرسه.
دوست داره فقط مطمئن شه خونه نبودم!!

روایت هست تو بهشت بنزین لیتری ۵۰۰ریاله …
اونم عمرا اگه فرشته ها بزارن حساب کنی

اعتراف می کنم بچه که بودم و تازه مسواک زدن رو یاد گرفته بودم،
موقع مسواک زدن به جای اینکه مسواک
رو تکون بدم،
سرم رو با شدت در جهات مختلف تکون می دادم
و مسواک رو همینطور ثابت نگه می داشتم...!
اعتراف می کنم تا یه ربع بعد مسواک زدن سرم گیج می رفت!

وقتی یه زن نظر شما رو میپرسه ،
در واقع نمیخواد نظرتوون رو بدونه
فقط میخواد نظر خودش رو با یه صدای مردوونه هم بشنونه :)))

روایت هست که توماس ادیسون تا 12 سالگی خِنگ بوده
اما مادرش همیشه بهش می گفته که روزی تو
مرد بزرگی میشی
و همینطور هم شد!!!
اما ما از بچگی اگه اّنیشتین هم باشیم
از بس پدرو مادرمون میگن: "تو هیچ پُخی نمیشی"
آخرش با کلی ترفیعِ درجه میشیم همونپُـــــــخ :-))))

عشق بعد از 70 سال...!!!

یه جا مهمون بودم ، پیرمرده بعد از هفتاد سال زنش رو اینجوری صدا میکرد: عزیزم ، عشقم، عسلم، زندگیم ، شیرینم، خوجگلم....

تو یه فرصت یواشکی ازش پرسیدم:رمز عشق وعلاقه بین شما دوتا بعد از این همه مدت زندگی مشترک چیه؟؟؟؟

پیر مرد گفت: ده سالی هست که اسم این عجوزه رو فراموش کردم واویلا اگه بفهمه.......

پند...!!!

توی کافه‌ی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار می‌کشید؛ یکی دیگه رفت جلو گفت:
- بب...خشید آقا! شما روزی چند تا سیگار می‌کشین؟
- منظور؟
- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می‌کردین، به اضافه‌ی پولی که
به خاطر این لامصب خرج دوا و دکتر می‌کنین، الان اون هواپیمایی که
...
اونجاست مال شما بود!
- تو سیگار می‌کشی؟
............- نه!
- هواپیما داری؟
- نه!
- به هر حال مرسی بابت نصیحتت؛ ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه

در زمان حیاتت مفید باش ...!!!


 
مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.

کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
...

خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز خدا برایشان شیر و سرشیر می دهی.

اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم ِ از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟

می دانی جواب گاو چه بود؟

جوابش این بود: شاید علتش این باشد که هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم.........

پرداخت خلافی ماشین از طریق تلفن همراه...!!!

حتما اینو می دونید که اگر کد VIN ماشینتون رو (کد 17 رقمی ای که پشت کارت ماشین به صورت عمودی درج شده) به شماره 30005151 پیامک کنید مقدار و تعداد جریمه های رانندگیتون (خلافی!) رو براتون فوری می فرسته.
چیزی که کمتر اطلاع رسانی شده اینه که حالا اگر اعتراضی به مقدار جریمه ندارید و می خواهید زودتر پرداخت کنید تا دوبرابر نشه و حوصله پلیس+10 و گرفتن خلافی پرینت شده رو ندارید کافیه همون عمل را تکرار کنید ولی این بار یک * هم آخر 17 رقم اضافه کنید. حالا شناسه ی قبض و شناسه ی پرداخت براتون میاد و می تونین اینترنتی یا با ATM پرداخت کنید

نکته اش رو نمیگن که دفاتر خدماتی درآمدشون کم نشه.
اطلاع رسانی کنید

گفتگوی خانوادگی...!!!

زن : بنظر تو موهایم را کوتاه کنم

مرد: اگر دوست داری کوتاه کن

زن : من دارم از تو میپرسم

مرد: عزیزم من نمیدانم اگر فکر میکنی قشنگ می شوی کوتاه کن

زن : یعنی من زشتم

مرد: نه عزیزم تو در بین تمام زنهایی که من میشناسم از همه قشنگتر هستی فقط گفتم اگر دوست داری کوتاه کن

زن : بی شعور چشم چران

مرد : ای بابا خوب قشنگ من عزیز من خانم خانم ها آره کوتاه کن

زن : این را گفتی که دیگر حرف نزنم

مرد : نه گلم شما حرفت را بزن

زن : پس تو واقعا فکر می کنی موهای کوتاه خوشگل تر است

مرد: آره عزیزم کوتاهشان کن

زن : ولی من موی بلند را دوست دارم

مرد : باشه هر جور راحتی می خواهی کوتاه کن یا کوتاه نکن

زن : الان تو ناراحت شدی

مرد : نه عزیزم ناراحتی ندارد مثل همیشه یک سوال کردی

زن : این کار همیشگیت ، تو اصلا به من توجه نمی کنی ، من هر وقت یک سوال می پرسم تو سر بالا جواب می دهی

مرد : خوب می گویی من الان چه بگویم

زن : اصلا ولش کن موهام را می خواهم رنگ کنم به نظرت قرمز قشنگ تر یا طلایی

مرد : عجب گیری کردیم اگر من بگم غلط کردم تو راحت می شوی

زن : ببین باز تو به من توجه نکردی نکنه یک زن دیگر داری و من نمی دانم

مرد : اخه رنگ کردن مو چه ربطی به ازدواج مجدد دارد

زن : حالا که اینطوری شد من هم مهریه ام را میگذارم اجرا تا تو هوس زن گرفتن نکنی

مرد : اگر فکر کردی این دفعه هم می توانی با این کارها من را خر کنی و مثل همیشه ۵۰ هزار تومان از من بگیری سخت در اشتباهی

زن : یعنی تو نمی خواهی به من ۵۰ هزار تومان بدهی

مرد : به یک شرط

زن : چه شرطی

مرد : بی خیال شوی و بگذاری ۱۵دقیقه باقی مانده از فوتبال را ببینم

زن : باشد قبول است ولی گفته باشم اخبار حق نداری نگاه کنی

مرد : باشد قبول است

دو دقیقه بعد

زن : بنظرت برای مهمانی فردا شب آن لباس آبی را بپوشم یا آن لباس صورتی را

مرد : ای خدا این دکمه غلط کردم کجاست

زن : دقیقا توی جیب شما

میرداماد...!!!

شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به

ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشارهکرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه راکه حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف بازنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم راهمراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و .... محمد باقر گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دستجلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کردهیا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... علت را پرسید. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود. هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان رابر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره ازسر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند. شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده رابه عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی میدارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
نکته درسی: اگر شب در حال درس یا مطالعه بودید حتما درب را باز بگذارید ودر اطاقتان هم حتما شمع داشته باشید چون برق با کسی شوخی ندارد

نکته اخلاقی: چرا یک آخوند یا طلبه نمی تواند در اتاقی که یک خانم هم حضور دارد مثل آدم کپه مرگش را بگذارد و بخوابد تا با 10 تا انگشت سوخته صبح نکند؟؟!؟!؟

نکته کنکوری: اگر پس از سوزاندن 10 تا انگشت هنوز صبح نشده بود، چه جای دیگری را باید می سوزاند؟