شعری از یک دوست...

تو از کجای این زمین مرا نظاره میکنی که چشم من پر ازنگاه بی ریای توست تو از کجای این زمان مرا اشاره می کنی که راه من پر از نشان و ردّ پای توست تو از کجای متن گل مرا نشانه می روی
که قلب من پر ازشکوفۀ خیال توست تو از کجای نغمه ها مرا ترانه می شوی
که ساز من پر از صدای خوش نوای توست
تو از کجای هر کجا مرا کنایه می زنی :که خوب خوب من توئی ، دلم پر از وفای توست

(((((مهمان)))))