کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

شیخنا ...!!!

یک جوان خام انگلیسی به شیخنا گفت: یا شیخ ، مسیح مرده زنده می کرد, موسی ید بیضاء داشت عصا یش را به مار تبدیل می کرد . اما شما و اسلامتان هیچ معجزه ای ندارید. دین که بدون معجزه نمی شود! اکسپلین فور آس پلیز !

شیخنا بفرمود : ای جوانک ، دو یو نو هاو تو اسپیک اسپنیش ؟ جوان انگلیسی بگفت : نو آی دونت .

شیخ کتابی به زبان اسپانیایی به وی داده و گفت: روزی سه بار صبح ظهر و شب , بیست صفحه از این کتاب را بخوان!

جوان انگلیسی بگفت: یا شیخ ما را اسکل کرده ای؟ آی تلد یو بیفور،آی دونت آندرستند اسپنیش مگر دیوانه ام کتابی را که نمی فهمم بخوانم؟

شیخنا بفرمود: خب نادان معجزه ی ما همین است که چهارده قرن تمام مردم کتابی را با ذوق و شوق تمام می خوانند که نمی فهمند و بدون وضو هم به آن دست نمی زنند.

جوانک نعره ای بکشید و در دم جان داد .

شرح دادن مفهموم بازاریابی...!!!

شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی مستقیم



شما در یک مهمانی به همراه دوستانتون ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش دختره ،به شما اشاره می کنه و می گه : " اون پسر ثروتمندیه ، باهاش ازدواج کن" ، به این می گن تبلیغات

شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین ، فردا باهاش تماس می گیرین و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی تلفنی



شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش ، اون رو به یک نوشیدنی دعوت می کنیین ، وقتی کیفش می افته براش از روی زمین بلند می کنین ، در آخر هم براش درب ماشین رو باز می کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین و میگین : " در هر حال ،من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج می کنی؟" ، به این میگنروابط عمومی

شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین که داره به سمت شما میاد و میگه : "شما پسر ثروتمندی هستی ، با من ازدواج می کنی؟" ، به این می گن شناسایی علامت تجاری شما توسط مشتری

شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، بلافاصله اون هم یک سیلی جانانه نثار شما می کنه ، به این میگن پس زدگی توسط مشتری

شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفی می کنه ، به این می گن شکاف بین عرضه و تقاضا

شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل از این که حرفی بزنین ، شخص دیگه ای پیدا می شه و به دختره میگه : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" به این میگن از بین رفتن سهم توسط رقبا



شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل از این که بگین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، همسرتون پیداش میشه ، به این میگن منع ورود به بازار

در دانشگاه استنفورد ، استاد در حال شرح دادن مفهموم بازاریابی به دانشجویان خود است.

چگوارا...!!!

رسالت یک انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست بلکه بر هم زدن صف است. "چه گوارا"

روزی مریدی...!!!

روزی مریدی از شیخ پرسید یا شیخ تفاوت مگس و پلنگ در چیست؟
شیخ از این تضاد همی جفت کردندی و دست بر گریبان و محاسن و خشتک کشید
و بعد از دمی گفت:
مگس را وقتی میرینی،میبینی و پلنگ را وقتی میبینی میرینی!

مریدان که این شیوایی کلام را دیدند،ریدند و به رشته کوه های آلپ فرار کردندیه
:))))))))))

آب و خاک...!!!



برای آبش می نویسم

برای خاکش

و عاقبت

از همین آب و خاک

گل می گیرند

دهانم را...!