کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

تصمیم صحیح مدیریتی...!!!


گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند...
یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده !

تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان
ریل غیرقابل استفاده خوابش برد...
3 بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جا خوابشان برد !

قطار در حال آمدن بود ، و سوزن بان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد. او
می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیرقابل استفاده
هدایت کند و از این طریق جان 3 فرزند را نجات دهد و 1 کودک قربانی این
تصمیم گردد و یا می تواند مسیر قطار را تغییر نداده و اجازه دهد که قطار
به راه خود ادامه دهد...

سوال : اگر شما به جای سوزن بان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع
تصمیمی می گرفتید ؟!!

بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات 3 کودک انتخاب
کنند و 1 کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی
شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی چطور .... ؟

در این تصمیم، آن 1 کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (3 کودک دیگر) که
تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک، بازی کنند، قربانی می
شود.این نوع معضل هر روز در اطراف ما، در اداره و ... اتفاق می افتد،
اقلیت قربانی اکثریت احمق و یا نادان میشوند...!

کودکی که موافق با انتخاب بقیه افراد برای مسیر بازی نبود طرد شد و در
آخر هم او قربانی این اتفاق گردید و هیچ کس برای او اشک نریخت. کودکی که
ریل از کار افتاده را برای بازی انتخاب کرده بود هرگز فکر نمی کرد که
روزی مرگش اینگونه رقم بخورد...

اگرچه هر 4 کودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن
کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن 3 کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن
کار اشتباه گرفته بودند شد !!!

اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه وعاقل جانش را از دست
داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده
منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند
و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده ماندن 3 کودک احمق نبود !!!

مسافران قطار را می توان به عنوان تمامی کارمندان یک سازمان یا اداره فرض
کرد و گروه مدیران را همان کودکانی در نظر گرفت که می توانند سرنوشت
سازمان (قطار) را تعیین کنند...

گاهی در نظر گرفتن منافع چند تن از مدیران که به اشتباه تصمیمی گرفته
اند، منجر به از دست رفتن منافع کل آن سازمان یا اداره خواهد شد و این
همان قربانی کردن صدها نفر برای نجات این چند نفر است...

زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیری های دشوار . با عدم اتخاذ
تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید

مرگ بر بی سوادی...!!!

 


ناظم ، تو میکروفون پرسید:
کی میدونه پایتخت آمریکا کجاس؟ داد زدیم: واشنگتن!!!
گفت: یه مرگ بر آمریکایی بگین که تو واشنگتن بشنون!
ما هم یه دادی میکشیدیم که فتق و حلقوممون به لطف رب العالمین سالم موند.
ناظم پرسید: کی میدونه حرم آقا امام حسین (ع) کجاس؟
ما داد کشیدیم: کربلا!
گفت: حالا یه صلوات بفرستین که آقا تو کربلا بشنون!
ما هم یه فریادی میکشیدیم که این بار قالبمون در خطر تهی شدن قرار میگرفت.
گذشت اون روزا.
یاد گرفتیم باید از اون همسایه هایی که ساعت هفت صبح فریاد ما بیدارشون میکرد عذرخواهی کنیم.
یاد گرفتیم به هر کس و ناکسی نگیم «برو بمیر! مرگ بر تو!»
چرا فکر نکردیم به جای این حرفا داد بزنیم: مرگ بر بی سواد و بی سوادی! مرگ بر عقب افتاده و عقب افتادگی!مرگ بر خونریزی! مرگ بر خشن و خشونت! مرگ بر جنگ ومرگ بر اونی که بیخودی میگه «مرگ………»!
ای مرگ بر اونیکه به جای عشق و محبت ،یاد داد”مـــــرگــــــــ”
اصلن درود و عشق بر خوبی و محبت و صداقت و درود بر خرد و زیبایی
از هرچی مرگ گفتنه خسته شدم
به نام خدایی که یاد او همیشه با مهر محبت و لطف همراه است. و یاد پیامبری که نهایت رحمت و مهربانی بود (امام و الرحمه)
بنام خداوند بخشاینده مهربان