کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

به واروژان: جان عاشقانه ترانهای من

باور کن

 

باورکن  صدامو باور کن    صدایی که تلخ و خسته ست     

باورکن  قلبمو باورکن    قلبی که کوهه اما شکسته ست

 

باورکن  دستامو باورکن    که ساقهء نوازشه

باورکن  چشم منو باورکن    که یک قصیدهء خواهشه  

 

وسوسهء عاشق شدن    التهاب لحظه هامه

حسرت فریاد کردن    اسم کسی با صدامه

 

اسم تو هر اسمی که هست    مثل غزل چه عاشقانه ست

پر وسوسه  مثل سفر    مثل غربت صادقانه ست

 

باورکن  اسممو باورکن    من فصل بارون برگم

مطرود باغ و گل و شبنم    درختم  درخت خشکی تو دست تگرگم

 

باورکن  همیشه باورکن    که من به عشق صادقم

باورکن  حرف منو باورکن    که من همیشه عاشقم   

 

به فائقه آتشین

دریایی

 

کمکم کن  کمکم کن

نذار اینجا بمونم تا بپوسم

کمک کن  کمکم کن

نذار اینجا لب مرگو ببوسم

 

کمکم کن  کمک کن

عشق نفرینی بی پروایی می خواد

ماهی چشمه کهنه

هوای تازه دریایی می خواد

 

دل من دریاییه

چشمه زندونه برام

چکه چکه های آب

مرثیه خونه برام

 

تو رگام به جای خون

شعر سرخ رفتنه

تن به موندن نمیدم

موندنم مرگ منه

 

عاشقم مثل مسافر عاشقم

عاشق رسیدن به انتها

عاشق بوی قریبانه کوچ

تو سپیده غریب جاده ها

 

من پر از وسوسه های رفتنم

رفتن و رسیدن و تازه شدن

توی یک سپیده طوسی سرد

مسخ یک عشق پر آوازه شدن

 

کمکم کن کمکم کن

نذار این گمشده از پا در بیاد

کمکم کن کمکم کن

خرمن رخوت من شعله می خواد

 

کمکم کن کمکم کن

من و تو باید به فردا برسیم

چشمه کوچیکه برامون

ما باید بریم به دریا برسیم

 

دل ما دریاییه

چشمه زندونمونه

چکه چکه های آب

مرثیه خونمونه

تو رگ بودن ما

شعر سرخ رفتنه

کمکم کن که دیگه

وقت راهی شدنه

کمکم کن

 

 

 

 

 

 

 

 

*ایرج جنتی عطایی*

 

"ایرج جنتی عطایی" نامی است بلند و متین در تاریخ ترانه سرای ایران، ترانه سرایی آگاه که در اندیشه وری ترانه امروز، نقشی انکار ناشدنی دارد. هنرمندی که بر ترانهء نوین ایران ، کسوتی اجتماعی- انسانی پوشاند.

مهم ترین ویژگی ترانه "جنتی عطایی"، اندیشمندی است. ترانه او ترانه تفکر است. ترانه ای که در حیطهء خاطرات هم، از چیستی و چرایی خود می پرسد و از تکیه گاه ها و منابع اندیشگی اش می گوید، و از این گذشته از ترانه های اجتماعی- سیاسی ترانه سرا، در عاشقانه هایش نیز دیده می شود.

بااینکه "جنتی عطایی" آغازگر این راه نیست- که هنر غالباً "تکوینی" است تا "تاسیسی"- اما بی شک از معماران اصلی این بنا بوده است.

پیش تر فرخی یزدی و میرزاده عشقی در عرصه شعر و عارف قزوینی- که می گفت:"روزی که من ترانه و سرود وطنی و ملی ساختم..."- در حوزه ترانه، احیاگر تعهد و اندیشمندی اجتماعی ترانه ای بودند که بعد ها با "جنتی" و همراهانش "نوین" شد. ترانه ای که جایزهء ادبی "فروغ فرخزاد" را به خاطر کوشش های بی دریغ در راه فزونی تفکر و توسعه فرهنگ از طریق موسیقی، نصیب ترانه سرا کرد و این شاعرانگی ترانه های "جنتی عطایی" است که زمینه ساز حضور پر رنگ اندیشه در آثار اوست. "شاعرانگی آرمان گرا و پویا".

طرح plot قدرتمندانه و غیر منتظرانهء ترانه های "جنتی عطایی"، همواره نگین درخشان آثار اوست. او اگر چه ترانه سرایی فرمالیست است، اما این تفکر پنهان و آشکار در بند بند "زمزمه" ها است که شاخص ترانه سرایی اوست. بخوانید ترانهء درخشانی چون "خونه"، "بن بست"، "جنگل"، "خاکستری" و "پوست شیر" را که از منظر form بدیلشان، کمیاب و از لحاظ طرح plot تقریبا نایاب است. در ترانه "خاکستری" با آهنگ و تنظیمی زیبا از بابک بیات و "محمد اوشال". شاخص ترین وجه ترانه مضمون آن است که اگر چه حکایت مکرر شاعران هزار سال ادب فارسی است ، اما برای نخستین بار در نوع ادبی GENER، ترانه، ذهن شنونده را به چالش

 می کشد:

 

" روح بزرگوار من، دلگیرم از حجاب تو

   شکل کدوم حقیقته، چهرهء بی نقاب تو

   وقتی تن حقیرمو، به مسلخ تو می برم 

   مغلوب غلب من نشو، ستیزه کن با پیکرم

  اسم منو از من بگیر، تشنهء معنی منم

   سنگینه بار تن برام، ببین چه خسته میشکنم"

 

چنان که آمد، این تازگی مضمون و تبلور تفکر در ترانه منحصر به اجتماعی- سیاسی و یا عارفانه سرود های "جنتی عطایی" نیست و در عاشقانه هایش هم نمودی چشمگیر دارد:

 

"تو غربتی که سرده، تمام روز و شب هاش

  غریبه از من و ما، عشق من عاشقم باش

  عشق من عاشقم باش، که تن به شب نبازم

  با غربت من بساز، تا با خودم بسازم

  تو خواب عاشقا رو، تعبیر تازه کردی

  کهنه حدیث عشقو، تفسیر تازه کردی

  گفتی که از تو گفتن، یعنی نفس کشیدن

  از خود گذشتن من، یعنی به تو رسیدن

  قلبمو عادت بده، به عاشقانه مردن

  از عشق زنده بودن، از عشق جون سپردن"

 

در"زمزمه ها" ما با ترانه سرای شاعر روبروییم. ترانه سرایی که در عین وفاداری به سنت های شعری بدون برجسته نمایی Foregrounding  در وزن و قافیه و تشبیه و استعاره، بخشی از شعریت ترانه هایش را با همین ابزار و سنت های شعر کلاسیک به ظهور می رساند. او کاملا به این نکته واقف است که فرم Form به تنهایی هیچ امتیازی برای ترانه عامه  Pop، نخواهد داشت و این عمق و صداقت کلام اوست که تراه اش را به خاطر می سپارد:

 

"ضیافت های عاشق را، خوشا بخشش خوشا ایثار

  خوشا پیدا شدن در عشق، برای گم شدن در یار

  چه دریایی میان ماست، خوشا دیدار ما در خواب

  چه امیدی به این ساحل، خوشا فریاد زیر آب

  خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن

  خوشا مردن، خوشا از عاشقی مردن"

 

-----------------------------------------------------------

از جنبه تاریخی موسیقی، "جنتی عطایی" و همراهانش در درخشان ترین دوره حیات موسیقی نوین ایران به شکوفایی رسیدند. دوره ای که به خودی خود و تنها به لحاظ شرایط اجتماعی- سیاسی و یا اقتصادی

نمی توانست دوره ای درخشان نام گیرد و این "جنتی عطایی" و "واروژان" و "شهریار" و "منفرد زاده" و "سرفراز" و "بیات" و صاحبان چند صدای خاص بودند که شخصیت موسیقی دههء پنجاه را تعالی بخشیدند، اما نمی توان نادیده گرفت شرایط اجتماعی- سیاسی و اقتصادی آن روزگار را که موجب گونه ای کمال طلبی و پیشرو اندیشی در ساحت هنر و به ویژه موسیقی شده بود و البته در شکل گیری گروه های ظاهراً بی نام و نشان و در حقیقت به نام موسیقی هم تاثیر به سزایی داشت.

در اینجا نکته مهم تاثیر این سه شرایط بر اندیشه و بیان سه ترانه سرای شاخص دههء  پنجاه یعنی، "ایرج جنتی عطایی" و "شهریار قنبری" و "اردلان سرفراز است".

آن زمان ترانه در بندهای خواسته و ناخواسته آنگونه که همواره بوده است، نبود. فشار و ارعاب و تهدید بود. اما عجیب اینکه با همین شرایط و در همین زمان ترانه هایی چون "خونه"، "بن بست"، "بوی گندم"، "شقایق" خلق و اجرا می شدند. ترانه هایی که در ادبیات آهنگین ما  از معترضانه ترین آثار به شمار می آیند و در عین حال از ورطهء شعار نیز به دورند.

شعور شاعرانه این ترانه سرایان و در این مبحث "جنتی عطایی"، به هنرمندی بر کلام موضوع شعار گونه هم خلعت ترانه می بخشد. استفاده درست و هنرمندی او از شگردها و فنون شعر نو و کلاسیک چون براعت استهلال، تمثیل، کهن الگو Archetype، استعاره و ... برای بیان نارضایتی و اندوه پنهان جامعه ای که وی ناخودآگاه، شعور ناطق ایشان است، شعارهای روزمره و تکراری و خنثی را به نوعی هنرمندانه و شکلی فاخر، حیات و حرکتی نو می بخشد:

 

"خونه این خونهء ویرون، واسه من هزارتا خاطره داره

  خونه این خونهء تاریک، چه روزایی رو به یادم میاره

  اون روزا یادم نمیره، دیوار خونه پر از پنجره بود

  تا افق همسایه ما، دریا بود ستاره بود منظره بود

  خونه خونه جای بازی، برای آفتاب و آب بود

  پر نور واسه بیداری، پر سایه واسه خواب بود"

 

و یا:

 

"میون این همه کوچه که بهم پیوسته

  کوچهء قدیمی ما کوچهء بن بسته

  دیوار کاهگلی یه باغ خشک

  که پر از شعرای یادگاریه

  بین ما مونده و اون رود بزرگ

  که همیشه مثل بودن جاریه

  صدای رود بزرگ، همیشه تو گوش ماست

  این صدا لالایی خواب خوب بچه هاست

کوچه اما هر چی هست، کوچهء خاطره هاست

اگه تشنست اگه خشک، مال ماست کوچهء ماست"

 

 

ه