هنوز میتوان ساده ترین
ترانه را
عاشقانه ترین نامید
برای منی که
سیاهی شب ها را
به سفیدی چشم های مانده به راه
و سردی سکوت دی ماه را
به گرمی هذیان های تبدار
بخشیده ام
برای منی که
از
طعم بی تو بودن
پرم
و
هنوز از رد پای
دستمال های به سر بسته
خیسم
هنوز
می شود از سکوت سرود
میشود پلک بر هم زد
و در عمق نگاهی گم شد
هنوز میتوان ساده ترین ترانه را
عاشقانه ترین
نامید
برای منی که
سیاهی شب ها را
به سفیدی چشم های مانده به راه
و سردی سکوت دی ماه را
به گرمی هذیان های تبدار
بخشیده ام
برای منی که
از طعم بی تو بودن
پرم
و هنوز از رد پای
دستمال های به سر بسته
خیسم
هنوز می شود از سکوت سرود
میشود پلک بر هم زد
و در عمق نگاهی گم شد
با تشکر از صدف عزیز