ذکر احوال امیر النساجاابراهیم نبوی e.nabavi@roozonline.com - سه شنبه 28خرداد 1387 [2008.06.17]
آن عریان العساکر، آن ترجمان الفاکر، آن زارع ارض و سما، آن فرمانده نساجا(1)، آن کاشف التبرج، آن دائم التفرج، آن کوبنده اراذل و اوباش، آن خورنده شش کاسه آش با جاش، آن راست افراطی، آن یار شمسی و اقدس و فاطی، آن ارشاد کننده اهل خلاف، آن یار غار قالیباف، آن چت کرده در یاهو، آن برپا کننده هیاهو، آن مخالف رقص و سماع، آن موافق اجماع(2)، آن گیرنده ملت در هر شارعی، شیخ العسگرین غلامرضا زارعی، از راست قامتان راست کردار بود، و راست ترین سردار بود. نقل است که چون به دنیا آمد، پستان به دهان نگرفت و صم و بکم صامت بودی، و هیچ از ماکولات و مشروبات بنخورد و بننوشید، از فرط امساک. تا سه ماه بگذشت و با نور زنده بودی. پس ام او شکوه بکرد و طبیبی بخواست که این طفل چرا اکل و شرب نکند؟ پس طبیب نبض بگرفت و قاروره بدیده گفت: این طفل اهل امساک بود و تا چهل سال پاک بود و چون اربعین بر او بگذرد با شش تن به فعل ...(3) بود. از مولانا احمد بن مقدم از شیوخ عساکر درباره شیخ زارعی نقل است که " شیخنا با هیچ کس از طایفه نسوان زیر یک سقف ننشست، مگر آن که خفت" و نقل است که " شیخنا به یک کرت به چت یاهو همی شد و سه تند صیغه همی داشت و این از کرامات وی بود" و نقل است که " شیخنا هرگز زمین نخورد تا زمین همی زد" از شیخنا کرامات بسیار نقل است، اول آنکه به طرفه العینی در چند مکان حاضر بود و هیچ کس بر او ناظر نه و از همین رو وی را شیخ ذوالمکان گفتندی. از شیخنا کلمات عالی نقل است. پس بگفت: " بزنیدشون بی حجاب های فاسد رو" و باری دیگر بگفت: " الچکمه النسوان هذا التبرج فی الرجال" و بگفت: " از شنبه دهنتون رو صاف می کنیم." و بگفت: " انت یتبدل الطهران بالجنه الطهورا و انا یدخل الجهنم بالحال و الحول"( من تهران را به بهشتی پاک تبدیل می کنم برای شما و خودم می رم جهنم حال و حول" بزرگی از شیوخ نقل همی کرد که به مکانی همی شدم، چون در باز شد شیخنا زارعی را دیدم که قامت بسته نماز همی کرد و قومی " آمین" می گفتند، پس چند تن از نسوان بدیدم که جامه دریده از شوق عبادت و نماز همی کردند، متحیر شدم. صبر کردم تا نماز شیخ تمام شد. قصه را با وی گفتم، شیخنا گفت: کسی نیست. گفتم: این نسوان را نمی بینی؟ گفت: ما را چنان هاله نور خداوندی گرفته است که هیچ جز او نمی بینم و هیچ جز او نمی شنوم. پس گفتم: " یا شیخ! خدای را، مرا از این آگاه کن": گفت: " با کس مگوی. شبها چون نماز گذارم پریان نزد من می آیند و من دعا می کنم و آنان آمین می گویند." پس بگفتم: " الشیخ! انت اخذتما و انت یتفکر انا الاسگل؟"( ترجمه: ای شیخ! آیا براستی ما را گرفتی و گمان می کنی ما اسگل هستیم؟) نقل است که چون شیخنا به زندان همی شد تا چهل روز امساک بکرد و هیچ مخورد و گریست و ندبه کرد و هیچ صدایی نیامد. پس ده شبانروز خود را همی زد و طریق انابت پیشه کرد و گریست، |
1. وام بلاعوض سفر کربلا برای افراد 50 سال به بالا
2. وام بلاعوض به فرزندی که والدینش را به سفر کربلا ببرد
3. وام قرض الحسنه فوری برای سفر کربلا
4. ازدواج سریع
5. تامین مسکن فوری
: اگر دقت کرده باشید عین شعار آژانس های تامین مسکنه
6. تاسیس سریع شرکت های کوچک خدمات فنی مهندسی چند منظوره برای اشتغال جوانان در طرح های بزرگ مانند سریع السیرترین قطار جهان در مسیرهای مجلس- جمکران… مشهد-کاظمین… قم-مدینه… شهر ری- کربلا (تصویب، طراحی و ساخت)
7. ضریح 8 ضلعی با اضلاح 8 متری در حرم 8 وجهی با 8 ورودی در 8 طبقه با 8 مناره برای امام 8تم ( 8 تا 8 )
نکته تکمیلی: 64 تا
8. به مدد شما عاشقان انشالله….. بیمه سازی ذاکرین ابا عبدالله
9. استاندارد سازی عزاداری ها به کمک حوزه های علمیه
و… بخوانید از روی عکس خودتان
توضیح مرتبط: اگر خوندن متن عکس با این اندازه برایتان ممکن نیست، روش کلیک کنید بزرگ میشه.
پ.ن: این عکس رو امروز یکی از دوستان گرفته. جا داره از لطفش تشکر کنم.
گرفته شده از سایت www.kouhyar.press.com
شهر هرت
شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب
شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگه رو می شناسن
شهر هرت جایی است که همه ب َ دَ ن مگر اینکه خلافش ثابت بشه
شهر هرت جایی است که دوست بعد از شنیدن حرفات بهت می گه: دوباره لاف زدی؟؟
شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند
شهر هرت جایی است که درختا علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند
شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان کنند
شهر هرت جایی است که شوهر ها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند
شهر هرت جایی است که همه با هم مساویند و بعضی ها مساوی تر
شهر هرت جایی است که برای مریض شدن و پیش دکتر رفتن حتماْ باید پارتی داشت
شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده چند چادر برپا کرد
شهر هرت جایی است که خنده عقل را زائل می کند
شهر هرت جایی است که زن باید گوشه خونه باشه و البته اون گوشه که آشپزخونه است و بهش می گن مروارید در صدف
شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسیشونو در بیارن
شهر هرت جایی است که 33 بچه کشته می شن و مامورای امنیت شهر می گن: به ما چه. مادر پدرا می خواستند مواظب بچه هاشون باشند
شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریالای تلویزیونیشو توی کاخها می سازن
شهر هرت جایی است که 2 سال باید بری سربازی تا بلیط پاره کردن یاد بگیری
شهر هرت جاییه که موسیقی حرام است حرام
شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه
شهر هرت جایی است که وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه
شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی
شهر هرت جایی است که همه شغلها پست و بی ارزشند مگر چند مورد انگشت شمار
شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی
شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است
شهر هرت جایی است که توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه ...
شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه
شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی 500 نفر ر و دعوت می کنی و شام می دی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن
شهر هرت جایی است که هرگز نمی شه تو پشت بومش رفت مگر اینکه از یک طرفش بیفتی ..
شهر هرت جایی است که .......